مشهدی ها | ||
روز به روز و ماه به ماه می گذرد تا سال شود... سال نیز می گذرد تا کهنه شود... همه چیز رنگ کهنگی میگیرند به جز دل! دل که جوان باشد از پس بیست و پنج سال که حتی پس از هفتــــــــــــاد سال جوان خواهد بود! جواندل که باشی و با طراوت هر روز در تو بهار است... گرچه در برگریزان طبیعت آمده باشی... سلام خدا... بابت آن همه که می دانی و من نیز می دانم و آن همه که نمی دانم و تو خوب می دانی تو را سپاس... همچنان به یاریت و دست گرم نوازشت محتاجم... بنده تو... شنبه 90/7/2 | 1:38 صبح | قاصدک |
در باغ ” بی بر گی ” زادم .. و در ثروت فقر غنی گشتم … و از چشمه ی ایمان سیراب شدم … و در هوای دوست داشتن ، دم زدم … و در آرزوی آزادی سر بر داشتم … و در بالای غرور ، قامت کشیدم … و از دانش ، طعامم دادند … و از شعر، شرابم نوشاندند … و از مهر ، نوازشم کردند … و ” حقیقت ” دینم شد و راهِ رفتنم … و ” خیر ” حیاتم شد و کارِ ماندنم- و ” زیبایی” عشقم شد و بهانه ی زیستنم
جمعه 90/7/1 | 12:47 صبح | حسین کارگر |
|
||