یا ثامن الحجج دل ما وا نمیشود
خیلی تلاش کرده ام اما نمیشود
هر جا که رفتهام و به هر کس که گفتهام
گفته به دست من گرهت وا نمیشود
...
اصلاً به هر که رو زدهام گفته با تشر
هر جا که میروی برو! این جا نمیشود
نازم به شاعرت که چه زیبا سروده است!
وقتی دل شکسته مداوا نمیشود...
دستی بزن به دامن سلطان که هر جواب
از او شنیده میشود الّا، «نمیشود»
حالا من شکسته دل خسته ی غریب
رو کرده ام به سوی تو آقا، نمیشود؟
گفتم «سلام حضرت مشکلگشا» و بعد
اذن دخول خوانده ام آیا نمیشود
راهم دهی حرم؟ که به ناگه کسی زغیب
تغییر داد قافیه ام را که میشود!
*شاعرشو نمیشناسم